1) بپذیریم که علم به اندازه تجربه مهم است پس فقط به دانسته های تجربی خودمان اکتفا نکنیم.روابط عمومی یک علم است ، علمی در خصوص ارتقاء برند و خوشنامی سازمان.
پس هرکسی را به عنوان مسئول یا کارمند روابط عمومی استخدام نکنید بلکه انسانهای واجد شرایط از نظر ذات و جوهره به همراه دارا بودن دانش روابط عمومی با پتانسیل یادگیری را استخدام کنید.
2) بپذیریم که رقابت واقعیت دنیای تجاری است، اگر رقابت را جدی نگیریم، حذف می شویم. در دنیای شدید رقابتی برقراری روابط شایسته با زنجیره ارزش آفرینی را نمی توان نادیده گرفت. پس برای آن برنامه ریزی و اقدام کنید.
3) بپذیریم که ادبیات و کارکردهای حضور در بازارهای انحصاری، قابلیت کاربرد در فضای رقابتی را ندارند، پس باید تغییر کنیم. دیدگاه تان نسبت به روابط عمومی را تغییر دهید. امروزه سازمانها به روابط عمومی تجاری و صنعتی نیاز دارند.
4) بپذیریم که کلید بهبود در هر سازمان تغییر تفکر مدیران ارشد آن است. مدیران ارشد نباید اجازه دهند اعتبار و برند سازمان مورد کوچکترین کم توجهی قرار گیرد.
5) بپذیریم که کارکنان عضو خانواده کاری و مشتریان درون سازمانی ما هستند پس باید انگیزه های آنان را باور سازیم. یادمان بماند کارکنان راضی، مشتریان راضی می آفرینند، روابط عمومی مواظب درجه شادی بهره ور سازمان باشد.
6) بپذیریم که مشتریان دلیل اصلی بقای کسب و کار ما هستند، پس در نوازش آنان کوتاهی نکنیم. مسئولیت رضایت مشتریان به عهده تمام کارکنان سازمان است اما بازاریابی و روابط عمومی مسئولیت اصلی را به عهده دارند.
7) بپذیریم که کیفیت مهم ترین اصل کسب و کار است .روی کیفیت محصول و کیفیت خدمات و ارتباطات سرمایه گذاری کنیم. روابط عمومی و ارتباطات شایسته مدیریت فرایند خرید مشتری در بلند مدت هستند.
8) بپذیریم که از پشت میز نمی توانیم بازار را ببینیم باید بعضی از مواقع به داخل بازار برویم. مدیران بازاریابی و روابط عمویم حداقل می بایست پنجاه درصد وقت شان را با مشتریان بگذرانند.
9) بپذیریم که مشتریان راضی بهترین، ارزانترین و موثرترین مبلغ های شرکت ها و سازمان ها هستند. مشتریان راضی مبلغ و مروج سازمان خواهند بود و این کاری است که روابط عمومی باید مواظب باشد تا دچار خدشه نشود.
10) بپذیریم که اگر ما به صدای مشتری مان گوش ندهیم این رقبا هستند که به صدای آنها گوش می دهند. نیروهای شایسته روابط عمومی می دانند که زیباترین و دلنشین ترین صدا برای یک سازمان صدای مشتریان آنان است .
11) بپذیریم که اطلاعات درست، بموقع و جامع اساس و ابزار تصمیم گیری صحیح است. روابط عمومی با حضور شایسته در بازار و با ارتباطات تنگاتنگ با تحقیقات بازاریابی اطلاعات مورد نیاز برای بهبود و ارتقاء روابط با عموم را افزایش دهد.
12) بپذیریم که فقط برای سخت افزار هزینه نکنیم ، بلکه هزینه برای آموزش هم نوعی سرمایه گذاری است. آیا در سازمان شما چنین باوری وجود دارد ؟
13) بپذیریم که شناخت از فرهنگ، باورها، ...... مشتریان مهم است و باید به فرهنگ آنان احترام بگذاریم. شناخت فرهنگ ها هم جزئی از وظایف بازاریابی و روابط عمومی است .
14) بپذیریم که باید به مشتریان ثابت کنیم که چرا باید ما را انتخاب کنند، پس باید وجوه تمایز شرکت را بشناسیم و به آنان معرفی کنیم. آیا واحد روابط عمومی سازمان شما وجوه تمایز تان را می شناسد ؟ و در معرفی به موقع آنها به مشتریان ، به یاری بازاریابی می آید ؟
15) بپذیریم که همه چیز در ارتباطات با مشتریان مهم است از برخورد نیروهای حراست تا آراستگی محل شرکت و کیفیت کارو نحوه مدیریت و .....
16) بپذیریم که خوشنامی به صورت اتفاقی بدست نمی آید پس برای آن برنامه ریزی ، سناریو سازی و اقدام کنیم .
17) بپذیریم که اولین برخورد و آخرین برخورد در ذهن مشتری می ماند. پس به بهترین نحو آنها را انجام دهیم .
18) بپذیریم که تبلیغات مهم است اما هیچ تبلیغی به اندازه عملکرد شما و در نتیجه تبلیغات دهان به دهان و نهایتا روابط عمومی موثر نیست.
19) بپذیریم که باید سخت کار کنیم، هوشمندانه کار کنیم و مهم تر از آنها عاشقانه کارکنیم.
20) و نهایتاً بپذیریم که تمام ما مسئول ایجاد - حفظ و توسعه برند شرکت مان هستیم و هیچ بهانه ای از سوی هیچیک از ما پذیرفته نیست.
پس با سود کوتاه مدت سرخوش نشویم و خویش را باور کنیم.